این انقلاب که با رهبری مراجع تقلید شیعه آغاز و اوج گرفت، بنیان گذاری حکومتی جمهوری اسلامی ایران، مبتنی بر احکام اسلامی و باورهای شیعه را در پی داشت. در این جریان روحانیان شیعه سهم بزرگی در هدایت و آگاهی‌بخشی به مردم و هدایت مبارزات داشتند. عبارت جمهوری اسلامی که در شعارهای مردمی تکرار می‌شد برگرفته از اندیشه‌های رهبری انقلاب (امام خمینی) بود.

آغاز این حرکت تاریخی با اعتراضات آیت الله خمینی و دیگر علمای دینی به رفتارهای خلاف دین دستگاه حکومتی از سال ۱۳۴۱ آغاز شد. در سال ۱۳۴۲ امام خمینی در پی اعتراضات تند به حکومت در روز عاشورا و در مدرسه فیضیه قم بازداشت شد. این واقعه موجب رخداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ ه‍.ش و حرکت‌های اعتراضی مردم و درگیری با ماموران حکومتی در برخی شهرها شد و در نتیجه کشتار برخی معترضان گردید.
اعتراض مجدد آیت الله خمینی به عدم رعایت شرع اسلام در جریان تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در مجلس وقت باعث دستگیری دوباره وی در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ ه‍.ش و تبعیدش به ترکیه و پس از آن نجف گردید. مبارزات انقلابیون در خفا ادامه یافت تا این که درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی در آبان ماه ۱۳۵۶ ه‍.ش باعث علنی شدن دوباره مخالفت‌های مردم با نظام سلطتنی شد.

انتشار مقاله‌ای با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه در روزنامه‌اطلاعات که در آن به مراجع شیعه و به خصوص رهبر انقلاب توهین شده بود موجب تشدید حرکت‌های اعتراضی گردید. برخورد خشن و مسلحانه ماموران رژیم پهلوی در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۵۶ش در قم به گسترده شدن اعتراضات و سرایت آن به شهرهای دیگر انجامید. از این تاریخ به بعد با برگزاری چهلم کشته‌شدگان واقعه ۱۹ دی قم و پس از آن شهر‌های دیگر، کشور ایران دستخوش درگیری‌های گسترده و سراسری شد. با تشدیداعتراضات مردمی، محمد رضا پهلوی در ۲۶ دی ۱۳۵۷ش کشور را ترک کرد.

امام خمینی که از عراق به پاریس رفته بود و با مصاحبه‌ها و پیام‌های خود انقلاب را رهبری می‌کرد در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ ه‍.ش به ایران بازگشت و در ۲۲ بهمنهمان سال نظام پادشاهی رسماً سقوط کرد.

محتویات

 [نهفتن
  • ۱گاه‌شماری وقایع۲روحانیان مخالف
    • ۱.۱تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
    • ۱.۲انقلاب سفید
    • ۱.۳واقعه مدرسه فیضیه
    • ۱.۴۱۵ خرداد ۱۳۴۲
    • ۱.۵لایحه کاپیتولاسیون
    • ۱.۶اوج‌گیری و پیروزی انقلاب
  • ۳باورهای شیعی در انقلاب۴پانویس
    • ۳.۱نظریه ولایت فقیه
  • ۵منابع
  • ۶پیوند به بیرون

گاه‌شماری وقایع

دهه ۱۳۳۰ش را می‌توان آغاز بروز مخالفت‌ها با محمد رضا پهلوی دانست. ملی شدن صنعت نفت، مبارزات و ابراز مخالفت توسط آیت الله کاشانی و فعالیت‌های انقلابی جمعیت فدائیان اسلام به رهبری سید مجتبی نواب صفوی از این جمله‌اند. این مبارزات به استثنای حرکت فدائیان اسلام، در راستای تغییر حاکمیت در ایران نبودند و عمدتا در محدوه زمانی کوتاهی جریان داشتند. تنها فدائیان معتقد بودند که حرکت کلی حکومت بر خلاف دین اسلام و مذهب تشیع است.[۱] تا اواسط دهه ۴۰ش مخالفت موثری با حکومت پهلوی رخ نداده و شاه قدرت مطلق سیاسی و اجتماعی را دارا بود. پس از آغاز این دهه بود که رخدادهایی موجب آغاز اعتراضات علما و در پی آن عموم مردم ایران در برابر حکومت گردید.

تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی

در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ش لایحه‌ای با عنوان انجمنهای ایالتی و ولایتی به تصویب هیئت دولت رسید. این قانون در موادی مربوط به انتخابات، شرط مسلمان و مرد بودن را از کاندیداها و انتخاب کنندگان و نیز سوگند انتخاب شوندگان به قرآن را حذف کرده بود.[۲] تصویب چنین مواردی مخالفت‌های صریح علما به ویژه آیت‌الله خمینی را در پی داشت. پس از جلسه‌ای مشورتی آیت‌الله خمینی، آیت‌الله محمدرضا گلپایگانی و آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری، طی تلگراف‌هایی اعتراض خود را نسبت به لایحه مزبور ابراز داشته و خواهان الغای سریع این مصوبه شدند.[۳] رژیم در هفتم آذر همان سال، طی جلسه‌ای لغو تصویبنامه ۱۳۴۱/۷/۱۶ را اعلام و علما و مراجع قم را شبانه و طی تلگرف از تصمیم خود آگاه کرد.[۴]

انقلاب سفید

تبلیغ برای انقلاب سفید با نقش بر فلز

سال ۱۳۴۲ محمدرضا پهلوی پروژه‌ای با عنوان انقلاب سفید آغاز کرد و قانونی در شش بند اصلی که بعدها به هجده بند رسید را در معرض رفراندوم عمومی گذاشت. برخی تغییراتی که قرار بود در سایه این انقلاب رخ دهد عبارت بودند از: اصلاحات ارضی و الغای نظام ارباب و رعیتی؛ ملی کردن جنگ‌ها و مراتع؛ تبدیل کارخانه‌های دولتی به شرکتهای سهامی و فروش سهام آن‌ها جهت تضمین اصلاحات ارضی؛ مشارکت کارگران در سود خالص کارخانه‌ها؛ تجدید نظر اساسی در قانون انتخاب به منظور اعطای حقوق کامل و برابر سیاسی به زنان؛ ایجاد سپاه دانش، به منظور سواد آموزی و اشاعۀ فرهنگ در روستا‌ها.[۵]

بار دیگر آیت الله خمینی اعتراض خود را آشکار نمود و در پاسخ به استفتایی در زمینه رفراندم به دو اشکال شکلی و ماهوی اشاره کرده بود:

  • اشکالات شکلی عبارت بودند از: عدم پیش‌بینی رفراندوم در قانون اساسی و در نتیجه عدم صلاحیت رژیم در برگزاری آن، ناآگاهی مردم از ماهیت پنهان انقلاب سفید، ارعاب و تطمیع مردم توسط رژیم برای شرکت در انتخابات،احتمال تقلب در رأی‌گیری.[۶]
  • از لحاظ ماهوی: این پروژه از آنجا که با مشورت و هماهنگی آمریکا و غرب شکل گرفته بود در نتیجه با استقلال کشور در تضاد و در راستای منافع بیگانگان پیش خواهد رفت.[۷]

دوم بهمن ۱۳۴۱ امام در اعلامیه‌ای مفصل مخالفت با این طرح و رفراندوم را با ذکر دلایل اعلام کرد و انقلاب سفید را در برابر احکام اسلامی بی‌اعتبار دانست.[۸] همزمان چند تن از مراجع دیگر مانند گلپایگانی، خویی، خوانساری، بهبهانی و شریعتمداری نیز اعلامیه‌هایی در محکومیت و تحریم رفراندوم منتشر کردند.[۹] شاه که در یک سخنرانی تبلیغاتی مخالفان را ارتجاع سیاه خطاب کرده بود[۱۰] روز ۴ بهمن به قم سفر کرد ولی هیچ یک از روحانیون برجسته حتی تولیت آستان حضرت معصومه(س) در مراسم استقبال حاضر نشدند. شاه ظاهرا از سر خشم از زیارت حرم نیز خودداری کرد و در برابر صحن طی نطق تندی که‌گاه از عفت کلام فاصله می‌گرفت، مجددا به روحانیت حمله کرده و به آنان توهین نمود و این گروه را مانع پیشرفت خطاب کرد. رفراندوم در ۶ بهمن انجام گرفت. رژیم اعلام کرد که با استقبال پرشور و بی‌نظیر روبرو گردیده و با ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار رای موافق در مقابل ۴ هزار و ۱۵۰ رای مخالف به تصویب ملت رسید.[۱۱] روحانیون در مواجهه با این وضعیت به پیشنهاد آیت الله خمینی تصمیم گرفتند که ماه رمضان آن سال را که از روز بعد از رفراندوم شروع می‌شد به‌عنوان اعتراض به دولت، از رفتن به مساجد خودداری نمایند و برای جلب نظر عمومی در تمام ماه رمضان مساجد تعطیل شود. این پیشنهاد مورد موافقت روحانیون قم قرار گرفت.[۱۲]

واقعه مدرسه فیضیه

نوشتار اصلی: واقعه مدرسه فیضیه

به دنبال تنش‌های ایجاد شده، آیت الله خمینی طی اعلامیه‌ای اعلام کرد: «دستگاه حاکمه می‌خواهد با تمام کوشش به هَدمِ احکام ضروریهٔ اسلام قیام و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می‌اندازد. لذا اینجانب عید نوروز را به‌عنوان عزا و تسلیت به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) جلوس می‌کنم و به مردم اعلام خطر می‌نمایم.»[۱۳]

عصر ۲ فروردین ۱۳۴۲ مصادف با شهادت امام صادق(ع)، مجلس سوگواری از طرف آیت الله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار شد. تعدادی از وابستگان شاه در دو گروه ۷۰ و ۳۰ نفری در دو طرف مجلس قرار گرفته بودند و به نوبت صلوات می‌فرستادند.[۱۴] پس از پایان سخنرانی یکی از اخلال‌گران فریاد زد «برای سلامتی شاهنشاه آریا مهر صلوات» مردم به هیجان آمدند و درگیری شروع شد.[۱۵] کماندو‌ها و افراد رژیم به هر طلبه‌ای که می‌رسیدند از وی می‌خواستند که «جاوید شاه» بگوید سپس وی را زیر مشت و لگد گرفته و کتک می‌زدند. عده‌ای طلاب به طبقه فوقانی مدرسه رفته و با پرتاب سنگ و آجر به کماندو‌ها حمله کردند. مهاجمین به طبقه بالا رفته و در آنجا ضمن درگیری و مضروب ساختن تعدادی از آن‌ها، چند نفر را از بالا به پائین انداختند.[۱۶]ده‌ها نفر از طلاب و عده‌ای از مردم عادی به سختی مجروح و مصدوم شدند. مأموران شاه کتاب‌ها را پاره پاره کردند و لوازم و اثاث اتاق‌ طلاب را به میان صحن مدرسه ریختند.[۱۷] در پی این جریان آیت الله خمینی اعلامیه تندی علیه شاه صادر کرد: «اینان با شعار «شاه‌دوستی» به مقدسات مذهبی اهانت می‌کنند. شاه‌دوستی یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم ودانش؛ «شاه‌دوستی» یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن واسلام، سوزاندن نشانه‌های اسلام و محو آثار اسلامیت... با این احتمال، تقیه حرام است؛ و اظهار حقایق، واجب...»[۱۸]

۱۵ خرداد ۱۳۴۲

نوشتار اصلی: قیام ۱۵ خرداد
سخنرانی امام خمینی در مدرسه فیضیه۱۳۴۲ش

آیت الله خمینی در ساعت ۶/۳۰ بعد از ظهر روز عاشورای سال ۱۳۸۳ق (۱۳ خرداد ۱۳۴۲ ش.) با اعلام قبلی برای سخنرانی در مدرسه فیضیه قم حاضر شد و در سخنانی پس از شرح رخداد کربلا با تشبیه حمله مدرسه فیضیه به این واقعه، با صراحت شاه را مورد انتقاد قرار داد.[۱۹] در پی این سخنرانی، نیروهای حکومت پهلوی وی را دستگیر و شبانه به تهران بردند سید حسن قمی و بهاءالدین محلاتی دو روحانی دیگری بودند که دستگیر و به تهران منتقل شدند.[۲۰] صبح روز پانزدهم خرداد، مردم قم و سایر شهر‌ها از دستگیری آیت الله خمینی مطلع شده و دست به اعتراض دامنه‌داری زدند. مأموران نظامی به تظاهرکنندگان تیراندازی کرده و معترضین نیز با چوب‌ و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تعدادی از مردم کشته و مجروح شدند. علما هم باارسال تلگراف، صدور اعلامیه و فرستادن نامه اعتراض خود را ابراز نمودند.[۲۱] برخی از علما نیز به تهران مهاجرت کردند.[۲۲] در ۱۸ فروردین ۱۳۴۳، پس از سالگرد واقعه فیضیه و پیش از ذیحجه و محرم، آیت الله خمینی آزاد شد و به منزل خود در قم منتقل شد.[۲۳]

لایحه کاپیتولاسیون

در تیر ۱۳۴۳ محمدرضا شاه به آمریکا رفت و مورد استقبال گرم مقامات آمریکایی قرار گرفت. حاصل این سفر و مذاکرات اعطای کمک‌های نظامی آمریکا در برابر وضع قانون کاپیتولاسیون یا مصونیت قضایی نظامیان آمریکادر ایران بود. سه شنبه ۲۱ مهر سال ۱۳۴۳ مجلس شورای ملی لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرد. ۴ آبان ۱۳۴۳ آیت الله خمینی در سخنرانی تندی به انتقاد پرداخت: "اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را وسط بازار ترور کند... دادگاههای ایران حق محاکمه ندارند... اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست خواهد شد...".[۲۴] به دنبال این سخنرانی، آیت الله خمینی شب ۱۳ آبان ۱۳۴۳ شبانه دستگیر و بلافاصله به ترکیه تبعید شد. لایحه کاپیتولاسیون با پیروزی انقلاب ۵۷ و تشکیل شورای انقلاب ملغی شد.[۲۵]

اوج‌گیری و پیروزی انقلاب

در آبان سال ۱۳۵۶ ه‍.ش سید مصطفی خمینی فرزند آیت الله خمینی، به طرز مشکوکی در گذشت.[۲۶] مخالفان حکومت پهلوی، دستگاه‌های امنیتی را عامل قتل او می‌دانستند. با برگزاری مجالس بزرگداشت برای او، مخالفت‌ها در ایران اوج گرفت.[۲۷]

«ایران و استعمار سرخ و سیاه» نام مقاله‌ای بود که در ۱۷ دی ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات با امضای «احمد رشیدی مطلق» منتشر شد. این مقاله که با نام مستعار نوشته شده بود، حاوی مطالبی تند علیه آیت‌الله خمینی بود و او را مردی «بی‌اعتقاد» و «وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری» نامیده بود.. این مقاله توهین‌آمیز؛ با اعتراضات زیادی روبرو شد و نقطه عطفی در شتاب گرفتن ناگهانی اعتراضات به حکومت پهلوی شد.[۲۸]

اعتراض مردم شهرهای دیگر به این کشتار باعث شدت گرفتن درگیر‌ی‌ها و اعتراضات شد. در ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ ماموران دولتی تعداد زیادی از تظاهر کنند‌گان را کشتند.

آیت الله خمینی که دیگر امام خمینی نامیده می‌شد مجبور به ترک عراق و اقامت در فرانسه شد. امکانات ارتباطی در فرانسه باعث تقویت ارتباط انقلابیون با رهبری انقلاب شد. در دی ۱۳۵۷ محمد رضا پهلوی مجبور به خروج از کشور شد و کمتر از یک ماه بعد در ۱۲ بهمن همان سال آیت الله خمینی پس از ۱۵ سال تبعید به ایران بازگشت و ده روز بعد، در ۲۲ بهمن نظام سلطنتی پهلوی به طور رسمی سقوط کرد.

روحانیان مخالف

تعدادی از روحانیون، در قبال حکومت پهلوی، دیدگاهی متفاوت با دیدگاه امام خمینی در قبال حکومت پهلوی داشتند. آنان را می‌توان در سه دسته جای داد:

۱- روحانیت وابسته به حکومت:‌ بیشتر میان روحانیون درجه سوم و چهارم و به صورت استثنا میان روحانیون درجه دوم نیز چنین افرادی وجود داشت. بیشتر افراد وابسته، روحانیونی بودند که در ادارات اوقاف یا دفاتر طلاق و ازدواج مشغول به کار بوده و به نوعی مجبور بودند در خدمت رژیم باشند. طبعا شمار آنان اندک نبود. چندان که نقش آنان نیز در ایجاد ارتباط میان مردم با دربار به صورت دعا برای شاه یا رفتن در مراسم استقبال و همراهی شاه در حرم‌های زیارتی برای رژیم ارزشمند بود. اینها گروهی بودند که دربار به حمایت از آنها دلبسته بود تا هم از داخل یکپارچگی روحانیت را در برابر رژیم بشکنند و هم سدی در برابر کمونیستها باشند.

۲- گرایشی که از دخالت در سیاست پرهیز داشت و تنها مواقع بسیار خاصی به دلایلی برای پادرمیانی یا چیزی شبیه آن، ممکن بود به نوعی حرکت سیاسی دست بزند. این جریان که به گونه‌ای خاص تقدس گرا و گاه ولایتی بود به دلایل محتلف و از جمله همین تقدس گرایی، غیرسیاسی شده بود. نمونه معمول آن در این دوره آیت الله سید احمد خوانساری بود.

برخی از رهبران انجمن حجتیه نیز به لحاظ فکری یا از روی تقیه ظاهرا همین گونه می‌اندیشیدند و بر این باور بودند ک اساسا حکومت را نمی‌توان به غیر معصوم سپرد. رویکرد تاریخی مرجعیت در روزگار پس از مشروطه نیز چنین اقتضایی داشت.

۳- گروهی از روحانیون بودند که در عین مخالفت با پهلوی و مظاهر فساد آن، حاضر به ورود در یک مبارزه قهرآمیز و تند نبودند. میانی این گروه نیز متفاوت و انگیزه‌هایشان مختلف و درجه دخالتشان هم در سیاست متفاوت بود.

باورهای شیعی در انقلاب

رهبری اصلی انقلاب اسلامی با یک مرجع تقلید بود و سایر رهبران مبارزه نیز تحصیل کردگان حوزه علمیه بودند. بسیاری از مراجع تقلید وقت نیز با انقلاب همراهی می‌کردند. تعداد زیادی از اساتید و مدرسین حوزه‌های علمیه به خصوص حوزه علمیه قم جزء مبارزان بودند و بیانیه‌هایی علیه سلطنت پهلوی صادر می‌کردند.

مهم‌ترین راهپیمایی‌ها علیه نظام سلطنتی در روزهای تاسوعا و عاشورا سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد که مردم برای عزاداری واقعه عاشورا و امام حسین(ع) به خیابان‌ها آمده بودند. مساجد و حسینیه‌ها از پایگاه‌های اصلی مخالفان به شمار می‌رفتند.

یکی از مهم‌ترین شعارها و خواسته‌های انقلابیون طلب حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی بود.

نظریه ولایت فقیه

نوشتار اصلی: ولایت فقیه

نظریه ولایت فقیه یکی از مبانی نظری انقلاب اسلامی و شکل‌گیری نظام بعد از آن است. بر اساس این نظریه حکومت و اداره جامعه بر عهده فقیهان است و شخص دیگری نمی‌تواند متولی حکومت باشد. آیت الله خمینی که رهبری بخش مهمی از مخالفت‌ها با حکومت پهلوی را داشت در دوران تبعید در نجف، نظریه ولایت فقیه را تببین کرد. مجموعه گفته‌های او به صورت‌ کتاب و جزوه و نوار کاست به ایران رسید.

پانویس

  1. پرش به بالا عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی ایران، ص۱۱۳-۱۲۱.
  2. پرش به بالا خلجی، عباس؛ ۱۳۸۱ش، چاپ اول، ص۱۰۲.
  3. پرش به بالا منصوری، جواد، آشنایی با انقلاب اسلامی ایران، ص۱۵۲-۱۵۳.
  4. پرش به بالا عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی ایران، ص۱۳۵.
  5. پرش به بالا پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ،۱۳۷۱. ص۱۳۱- ۱۴۴.
  6. پرش به بالا امام خمینی (ره)؛ صحیفه نور، ۱۳۶۱، ج ۱، صص ۲۴-۲۳.
  7. پرش به بالا امام خمینی (ره)؛ صحیفه نور،۱۳۶۱، ج ۱، ص۷۷.
  8. پرش به بالا مدنی، جلال الدین؛ ۱۳۸۷، ج ۲، ص۱۳.
  9. پرش به بالا اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، صص۵۷-۶۰.
  10. پرش به بالا منصوری، جواد، آشنایی با انقلاب اسلامی ایران، ص۱۵۵.
  11. پرش به بالا مدنی، جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران ۱۳۸۷، ج ۲، ص۱۷.
  12. پرش به بالا روحانی، سید حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام­ خمینی، ۱۳۶۱، چ ۲، ص۲۸۴.
  13. پرش به بالا صحیفۀ امام خمینی، ج ۱، ص۱۵۶.
  14. پرش به بالا باقری، علی، ۱۳۷۷، ص۲۰۱.
  15. پرش به بالا باقری، علی؛ ۱۳۷۷، ص۱۱۵.
  16. پرش به بالا منصوری، جواد؛ ۱۳۷۶، ص۱۲۹.
  17. پرش به بالا دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، بی‌تا، ج۳، ص۲۶۵-۲۶۴.
  18. پرش به بالا صحیفه امام، ج۱، صص ۱۷۹-۱۷۷
  19. پرش به بالا صحیفه امام، ج۱، ص: ۲۴۸-۲۴۳.
  20. پرش به بالا فراتی، عبدالوهاب، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ۱۳۷۹، ص۱۳۱.
  21. پرش به بالا غلامرضا سلیمانی، ۱۳۷۶، ص۱۹۶.
  22. پرش به بالا ماهنامهٔ اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، خرداد ۱۳۸۲، شمارهٔ ۹، ص۳۰.
  23. پرش به بالا عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی ایران، ص۱۵۱.
  24. پرش به بالا روحانی (زیارتی)، حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ۱۳۶۳ش. ص۷۰۸.
  25. پرش به بالا عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی ایران، ص۱۵۳-۱۵۵.
  26. پرش به بالا باقی، عماد الدین، ۱۳۷۶.
  27. پرش به بالا بازتاب‌ها و پیامدهای رحلت اسرار آمیز آیت الله مصطفی خمینی به روایت اسناد، ۱۳۸۹ ش.
  28. پرش به بالا شاهدی مظفر، روزنامه ایران سال نوزدهم، ش. ۵۵۵۷ (۲۳ دی ۱۳۹۲): ۱۰.

منابع:

ایران تحقیق

مجله اینترنتی مگ روز

ویکی شیعه